سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























توهمات زندگی

بار سفر بستم

راهی ِ سفرم

سفری دور

شایدم نزدیک

نمیدانم

اما می دانم

من را خوانده اند

این بار من مسافر شدم

ساکم را بستم

لباس

مسواک

حوله

.

.

.

اما

نمیذارند!

"این ساک لازم نیست!"

هنوزم گیجم

نمیدانم کجا من را می برند

اما می دانم

 وقتم کم است

باید عجله کنم

کارهای عقب افتاده به وُفور دارم

نمیدانم از کجا شروع کنم

باید برم

وقت تنگ است

نمی رسم

پس فقط حلالیت می طلبم

شاید در این سفر بازگشتی نباشد

آی رفیقای مجازی!

روزهایی

 با دو نقطه دی(:دی)

 با من خندیدید

با لایک

برای غم هایم همدردی کردید

با نظر

تنها بودنم را نقض کردید

برای همه آن روزها

دوستتان دارم

.

*نگین خانم*
بهترین دوستِ مجازی که هم صحبتم بودی

بهترینی که به من نزدیک بودی

یک دنیا گل رز فدای مهربونیات می کنم

.

پایان من هم اینجا بود

 یا حق دنیای مجازی


 

 





 




نوشته شده در چهارشنبه 91/5/18ساعت 11:58 صبح توسط فریماه نظرات ( ) |


Design By : Pichak